اصلا می دونی چرا انقد صدام گرفته؟
گریه کردم؟
نه.
چی ؟ سر مدیرمون یه داد وحشتناک زدم یه جوری که میزم لرزیده و تمام کاغذای رو میزم ریختن زمین؟
نه جانم.
سرمای بد جور خوردم یه جوری که اصلا سرکار نرفتم و خونه نشین شدم و چشام باد کرده و کاسه خون شده و نای حرف زدن ندارم؟
نه بابا جان.
لوزه هامو عمل کردم؟
نچ. می ذاری بگم یا باز می خوای از این حدسای گوز به شقیقه ای خودت بگی؟
می دونی چیه ؟
بگم؟
خوب می گم. اصلا دلم واسه مسافرت رفتن تنگ شده. یه جوری که اصلا دلم میخواد شروع کنم به ناخن خوردن ( با اینکه اصلا تا حالا تو عمرم ناخنامو نخوردم) و رو تمام کاغذای رو میزمو خط خطی کنم و سر مدیرمون داد بزنم و گوشامو انقد بکشم از دو طرف که لوزه هام بزنه بیرون و سرما بخورم بمونم خونه و مامانم هی سوپ و این چیزا بیاره بخورم هی غر بزنه که اصلا لباس گرم نمی پوشید و بخوام از خونه بزنم بیرون غر بزنه که با این حالت کجا می خوا ی بری و من دیگه نمی دونم از دست شما چی کار کنم و اینا ....
حالا فهمیدی چرا صدام گرفته؟